جاده خاطره ها
بهت گفته بودم که.. مرگ بـــانــــو.. اذیتم نکن... نه من ... نه دلم ... نه چشام رو... طاقت نداره دلم... زود میباره و لو میده خودشو... لو میده که شکسته... که تیکه تیکه شده... لو میده که طاقت نگاه خسته ی تو رو نداره... بعد اونوقت هرچی که تو بگی..: گریه نکن بـــانـــو... گوش نمیده و میباره... اینقدر میباره که پاک کنه.. رد غم و تلخی رو از چهره ی تو... جان بـــانـــو.... خوب باش... خوب ِ خوب... عزیز قصه های من.... هر شب به ذهن خسته من میکنی خطور بانـــــــــــــو، شبیه خودت؛ ساده - پر غرور من خواب دیده ام که شبی با ستاره ها از کوچـــــــه های شهر دلم میکنی عبور یا خواب من مثال معجزه تعبیر میشود یا اینکه آرزوی تو را میبرم به گــــــــــور بی تو، خراب، گنگ، زمینگیر میشوم مانند شعرهای خودم؛ شکل بوف کور کِی میشود میان کوچه... نه، صبر کن، نیا میترسم از حسادت این چشـم های شور تقدیر من طلسم تو بود و عذاب و شعر.. از چشــــم های شرجیت اما بلا یه دور... رسول کامرانی - الهی خواهر برات بمیره که اونطور غریب و بی کس روی زمین افتاده بودی... خدا تورو دوباره به ما داد....
Design By : Pars Skin |